با نزدیک شدن به انتخابات خرداد 92، هر روز باید منتظر اظهارات عجیب و غریبی باشیم که یا با اغراضی خاص ایراد میگردد و یا در واکنش به دیگر اخبار انتشار مییابد. این مساله بیش از هر سو در درون اردوگاه جریانهایی است که با پارادوکسهای بزرگی مواجه بوده و هنوز نتوانستهاند رفتارهای سیاسی خود را مبتنی بر الگویی مشخص و قاعدهمند در چارچوب نظام سیاسی موجود تعریف نمایند. اوج این آشفته بازاری را در اردوگاه اصلاح طلبان میتوان دید که بعد از فتنه 88 و ائتلاف با ضدانقلاب و بیگانگان، مدیریت درون اردوگاهی خود را از دست داده و آنچنان هرج و مرج در آن موج میزند که امیدی به ساماندهی آن در انتخابات آتی وجود ندارد. لذا هر روز از بخشی از منسوبین به این جریان سیاسی، اخبار و اطلاعیههایی منتشر میگردد که با مواضع بخش دیگری از دوستان و همفکرانشان در تعارض است.
آخرین اقدام در این زمینه صدور بیانیهی است منسوب به حزب منحله "مشارکت" که متن آن در سایتهای بیگانه انتشار یافته و در آن اعلام شده که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نخواهند کرد. حزب منحله مشارکت در این بیانیه که به مناسبت سالگرد تأسیس خود منتشر ساخته است، تصریح کرده که برخی به دنبال "علم کردن اصلاحطلبان بدلی" هستند و تأکید هم کرده که "مردم به خوبی میدانند مواضع اصلاحطلبی را از چه کسانی باید بشنوند و پیجویی کنند".
در مورد این اقدام و محتوای بیانیه صادره به چند نکته باید توجه نمود:
1- این بیانیه در حالی صادر میگردد که هویت نویسندگان آن بطور دقیق و کامل مشخص نمیباشد! این حزب رسما توسط دادگاه منحل و غیرقانونی اعلام شده است، اغلب فعالین حزب به جرم اقدام علیه امنیت ملی در ماجرای فتنه 88 در زندان بسر میبرند و یا اغلب منفعل و بخشی نیز به آغوش بیگانگان پناه بردهاند! لذا معلوم نیست که این بیانیه توسط چه کسانی نوشته شده است و به همین خاطر است که بیانیه مذکور فاقد هرگونه اعتبار قانونی و سندیت است.
2- ظاهراً منظور حزب مشارکت از بهکار بردن عنوان "اصلاحطلبان بدلی" در بیانیه اخیر خود، اصلاحطلبانی هستند که مدتی است مشی میانهروی را اتخاذ کردهاند و برای حضور در انتخابات 92 اظهار تمایل کردهاند. این موضع گیری از اوج گرفتن اختلافات درون اردوگاهی اصلاح طلبان حکایت دارد به نحوی که نشان میدهد صبر افراطیون در برابر میانهرو ها دیگر به سر آمده است تا جایی که آنها را متهم به بدلی بودن کردهاند! این اختلاف که در انتخابات اسفندماه 1390 آشکار گردید، روز به روز بر شکاف این دو جریان افزوده است.
لذا بنظر میرسد آنهایی که سودای بازگشت به قدرت و رقابتهای سیاسی درون نظام را دارند، چارهای جز عمل به توصیه دلسوزان نظام ندارند که ایشان را به فاصله گرفتن، جدایی و مرزبندی آشکار با افراطیون و فتنه گران دعوت کردهاند! حال که جریان افراطی با صراحت آنان را به "بدلی بودن" و "حکومت ساخت" بوده متهم ساخته است، زمان مناسب برای این جدایی سر رسیده و ملت منتظر است تا این برائت رسمی اعلام گردد.
البته اظهارات افرادی مجید محتشمی سخنگوی جبهه اصلاح طلبان که گفته : «از دست رفتن دولت اصلاحات و آن را در اختیار جریان رادیکال و تندروی اصولگرایان قرار دادن هم ناشی از تبانی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب با مثلا رگه هایی در کشور بوده است» نوید بخش این جدایی هاست، اما این تغییر رفتار با اظهار نظر بزرگان آنان رسمیت خواهد یافت.
3- ادبیات متوهم گونه بیانیه مشارکت تا جایی است که صدای دوستان هماردوگاهی را نیز در آورده است. به نحوی که حتی افراطیون این اردوگاه نیز زبان به انتقاد گشودهاند. به عنوان نمونه "مجتبی واحدی"، روزنامه نگار مطبوعات زنجیرهای دوم خرداد که پس از آغاز فتنه 88، خود را نماینده کروبی در خارج از کشور معرفی میکرد و به تازگی از این سمت استعفا داده! در مقالهای با عنوان "توهم و خود محور بینی اصلاح طلبانه" به نقد این بیانیه پرداخته است. وی در بخشی از آن مینویسد:
«خود محور بینی، تنها اشکالی نیست که در بیانیه جدید جبهه مشارکت به چشم میخورد. در این بیانیه یک «توهم در دسر ساز» نیز وجود دارد. جان مایه این بیانیه اظهار نگرانی از ظهور گروهی فریب کار در فضای سیاسی ایران است. به ادعای بیانیه جبهه مشارکت و اظهارات برخی اعضای آن، ظاهراً این گروه خطرناک از طرف حاکمیت مأمویت دارند با جعل عنوان اصلاح طلبی، مردم را بفریبند و نهایتاً اقشار فریب خورده را به انجام همان کاری در خرداد 92 تشویق کنند که در اسفند 90 در دماوند انجام شد. در واقع صادر کنندگان بیانیه و هم فکران ایشان دچار این توهم شده اند که اکثر ایرانیان به « واژه اصلاح طلبی» ارادتی پایان ناپذیر دارند و اگر گروهی موفق شود خود را با این عنوان در جامعه معرفی کند مردمِ شیدا وعاشق، به دنبال آن گروه خواهند رفت. لابد حاکمیت هم که به این «شیدایی ابدی» پی برده، تصمیم گرفته عده ای را به عنوان اصلاح طلب معرفی کند تا مردم به عشق آنها به صندوق های رأی هجوم بیاورند. همین توهم در انتخابت دوره دوم شوراهای شهر و روستا که در زمستان 1381 برگزارشد گرفتاری های فراوانی برای اصلاح طلبان به وجود آورد و راه بازگشت اقتدار گریان به مناصب انتخابی را هموار نمود.»
چنین اظهاراتی از سوی کسی که در دامن حزب مشارکت پر و بال یافته و نویسندگی و روزنامه نگاری را تلمذ کرده است، خود بهترین "اعتراف از درون" است که حجت را بر مخاطبین تمام میکند و دیگر نیازی بر استدلال برای تبیین خوی متوهمانه اصلاح طلبان باقی نمیگذارد.
4- در نهایت خطاب به افراطیونی که هنوز متوهمانه دم از تحریم انتخابات میزنند باید گفت که انتخابات اسفند 90 به خوبی نشان داد که این نظام سیاسی حاکم نیست که نیازمند به فعالیت و مشارکت گروهها و شخصیتهایی است که از ملت و نظام طلبکارند! چرا که در صورت نبود و تحریم انتخابات از جانب آنها شاهد حضور 64 درصد ملتی بودیم که اتفاقا در انتخابات مجلس هشتم و هفتم (که تحریم کنندگان امروز انتخابات، حاضرین آن روز بودند!) بیش از 55 درصد شرکت نکرده بودند! بلکه این اصلاح طلبانند که برای تجدید حیات سیاسی خود نیازمند به بازگشتند. لذا تلاش بخش عمده اصلاح طلبان برای بازگشت به قدرت نه برای خدمت به نظام اسلامی است، بلکه از آن جهت است برای همیشه از اذهان عمومی این ملت فراموش نگردند! همانطور که احزاب افراطی پرطمطراقتر از حزب مشارکت در طول 50 سال اخیر توسط ملت به زباله دان تاریخ سپرده شدهاند.
نوشته شده توسط :مهدی سعیدی::نظرات دیگران [ نظر]